به لطف و بزرگی خدا بارداری دوم
من یک زن کارمند هستم؛ البته این طوری بگویم که من یک زن باردار کارمند هستم و مجبورم صبح زود سرکار بروم. صبح زودی که باید بخوابم و استراحت کنم و به تغذیه خودم برسم مجبورم بنا به دلایلی سر کار بیایم. خیلی سخت است که باردار باشی، تو از رختخواب گرم و دلپذیرت دل بکنی و بیایی سر کار. از مسیر راه و چالهوچولههای خیابان که بگذریم، 8ساعت نشستن پشت میز و زل زدن به مانیتور کامپیوتر بدترین کابوس من است. خیلی از روزها به خودم قول میدهم که از فردا دیگر سر کار نیایم، در خانه بمانم و از خودم و بچهام مواظبت کنم. با خودم فکر میکنم که اصلا نیازی به بیمه و حقوق کارمندی ندارم. ولی دوباره صبح فردا وقتی هنوز در رختخوابم و چش...
نویسنده :
فریبا
13:30